من و ئاواتەکانم...

داستان یکی شدن من همراه روح این آتشدان، جدا شدنم همراه پنهانی های فلز مرگ،حکایت بود. اما بنگر، اما بنگر، عشق چه یاری به ما میکند.

 

بعضی وقتا آدم عجیب دلش میخواد یکی بهش گیر بده !
ازش بپرسه کجایی؟؟
کجا میری؟؟
کی میای؟؟
زود برو خونه !
رسیدی زنگ بزن !
هوا سرده لباس گرم بپوش !
تا دیر وقت بیدار نمون !
حتی باهات قهر کنه یا باهاش قهر کنی !
نازت رو بکشه !
نصف شب بهت اس ام اس بده !
بدونی تو بی خوابیاشم به یادته !
باید یکی باشه نگرانت باشه !
باید یکی باشه بهت بگه:مواظب خودت باش !
آدم هی میخواد به روی خودش نیاره !
هی بگه همینجوریم خیلی خوبه !
ولی یه وقتایی دیگه نمیشه !دیگه نمیتونه !
بعضی وقتا آدم حس میکنه میخواد یه حرفایی مثل همیشه بشنوه !
یه حسایی رو دوباره تجربه کنه !
دوس داره سرشو بزاره روی زانوی یکیو باهاش دردو دل کنه!
دوس داره یکی بغلش کنه بهش بگه من هستم نگران نباش!
دوس داره یکی دستشو محکم بگیره بگه مواظب خودت باش!
بعضی وقتا آدم دلش میخواد واسه یکی مهم باشه!
همین...
------------------

 

نوشته شده در دو شنبه 3 اسفند 1394برچسب:,ساعت 20:24 توسط m!$$ KoUrD| |

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه..............

نوشته شده در دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:,ساعت 14:21 توسط m!$$ KoUrD| |

ﻣﺎﺳﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺎﻭ ﺩەﺭﯾﺎ

--------------------------

ﻣﺎﺳﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺎﻭ ﺩەﺭﯾﺎ ﺟﻞ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﻧەﻭ ﻟە ﺑەﺭﯾﺎ

ﺑە ﻣﺎﻧﺘﻮێ ﮐﻮڵ ﻭ ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﻟه ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﺎ ﺋە ﮔە ڕﯾﺎ

ﻣﺎﺳﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺎﻭ ﺩە ﺭﯾﺎ ﻭﺷە ﯼ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﻧ ه ﻭ ﻟە ﺩە ﻣﯿﺎ

ﺑە ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻗﺴەﯼ ﺋە ﮐﺮﺩ ﺗە ﮎ ﻓﺎﺭﺳﮕەﻻ ﺋە ﭘە ڕﯾﺎ

ﻭﺍﺳە ﮐﻮﺭﺩﯼ ﺑێ ﮐﻼﺳە ﻟەﻫﺠە ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧە ﺳﻨﺎﺳە

ﻻﻧﮑەﯼ ﻋەﺟەﻡ ﺋەﺟﻮێﻨێ ﺑە ﻋەﻗڵﯽ ﺋﺎﻭﺍ ﺧﺎﺳە

ﻗﯿﻨﯿە ﻟە ﺳەﺭﻭێﻦ ﺑﺎﻭﮐﯽ ﻟە ﺳﻮﺧﻤەﻭ ﮐﯚﺍﯼ ﺩﺍﯾﮑﯽ

ﻟە ﮐﯚﺍﻭ ﺷﻮﺍڵ ﻫەﻭﺭﺍﻣﯽ ﻟە ﭼﻞ ﺗﯿﮑەﯼ ﺳﯚﺭﺍﻧﯽ

ﻣێﮋﻭﯼ ﻫەﺯﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎڵە ﻟە ﻻﯼ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺑەﺗﺎڵە

ﺑﻮە ﺑە ﮐﻮﯾﻠەﯼ ﺩەﺳﺘﯽ ﻣێﮋﻭﯾﮑﯽ ﭼەﻥ ﺳەﺩ ﺳﺎڵە

ڕەﻧﺠﯽ ﺗﻮﺍﻭ ﻧﺎﻭﺩﺍﺭﺍﻥ ﺷﺎﻋێﺮﺍﻥ ﺷێﻮە ﮐﺎﺭﺍﻥ

ﻣێﮋﻭ ﻧﻮﺱ ﻭ ﺧەﺑﺎﺕ ﮔێڕ ﺧەﻡ ﺧﯚﺭەﮐﺎﻥ ﻧﯿﺸﺘﻤﺎﻥ

ﺋەﻣە ﺑﻮە ﺗﺎ ﺋێﺴﺘﺎ ﺑەﺭﺩەﻭﺍﻡ ﺑێﺖ ﮐﻮﺭﺩﻭﺳﺘﺎﻥ

ﻣﺎﺳﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﮑﺎێە ﮐەﻣێ ﻗﻮڵ ﺑﯚێ ﺑڕﻭﺍﻧە

ﺧﺎﮐﯽ ﭘﺎﮐﻤﺎﻥ ﺧەﺭﯾﮑە ﺋەﺑێﺘە ﻫﯿﻦ ﺑێﮕﺎﻧە

ﺑﺎ ﻫﯿﺞ ﻧەﺑێ ﺑە ﮐﻮﺭﺩﯼ ﺑﻨﻮﺳﯿﻦ ﻭ ﺑﺨﻮێﻨﯿﻦ

ﺟﻠﯽ ﮐﻮﺭﺩﯼ ﻟە ﺑەﺭ ﮐەﯾﻦ ﮐﻮﺭﺩ ﺑﯚ ﺩﻭﻧﯿﺎ ﺑﻨﻮﯾﻨﯿﻦ

نوشته شده در یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:,ساعت 21:17 توسط m!$$ KoUrD| |

راز موفقیت در این اجتماع این است که یقین داشته باشیم

همه تقریبا به یک اندازه بی شعورنداما جوری وانمود کنیم که

انگارهرکدام از آنها بیشتر از دیگری می فهمد!!!متعجبمتعجبمردد

نوشته شده در یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:,ساعت 20:46 توسط m!$$ KoUrD| |

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و بعضی از آدمها

را باید نخوانده دور انداخت،بعضی آدمها جلد زرکوب دارند ٬ بعضی جلد ضخیم

بعضی جلد نازک و بعضی اصلا جلد ندارند! بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا

مرغوب چاپ می شوند وبعضی با کاغذخارجی بعضی آدمها ترجمه شده

اند وبعضی تفسیر می شوند ، بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند ! بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه

وسفید اند وبعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند...

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند و بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف

به فروش میرسند !

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند بعضی ازآدمها را باید

جلد گرفت ، بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و بعضی را توی

کیف،بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند ،

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند و بعضی ها معلومات عمومی ...

بعضی ازآدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و بعضی از آدمها غلط های

چاپی فراوان! ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی آدمها

باید جریمه نوشت!!!

- به راستی من وشما کدامیم ؟!

نوشته شده در یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:,ساعت 20:45 توسط m!$$ KoUrD| |

 

■من مغرور نیستم ■

فقط....

باکسی میمونم که براش یه اولویتم ..نه یه "گزینه"..

نوشته شده در یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:,ساعت 20:41 توسط m!$$ KoUrD| |


پسر؛ میشه بمونی؟؟؟♥
دختر؛نه ماکه قبلا حرفامونو زدیم...بازشروع نکنااااا...
پسر؛باشه خب؛آخه من دوست دارم
دختر؛ خب منم دوست دارم
پسر ؛خب پس اینکاراچیه؟هااا؟
دختر؛گفتم که نمیشه!
پسر؛آخه.....باشه پس...مواظب خودت باش!
دختر؛باشه خب کاری نداری؟
پسر؛ ......
دختر؛الو
پسر؛جانم بگو!
دختر؛ گفتم حرفی نداری؟
پسر؛نه...توخواسته ای نداری؟؟؟
دختر؛فقط یه چیز؛ اگه یه روز خواستی منو ببینی واسم گل رز میاری؟؟؟
پسر؛چرا که نه؛
دختر؛باشه ممنون ؛
پسر؛خداحافظت عشقم...
دختر؛نه یه دقه صب کن....
پسر؛قطع کردو نشنید...!
دختراشک ازچشماش سرازیر شد؛
بعداز یه ماه دختر بخاطر سرطانش ؛مرد!!!
نامه ای که نوشته بود؛
سلام...ازم دلخوری؟ خب...نخواستم بادیدن غم هام درد بکشی!
ناراحت نباش از دستم...لامصب زود قطع کردی نشدبت بگم خیلی دوست دارم...
راستی گل رز هایی رو که قولشو دادی...هنوزسرقولت هستی دیگه؟؟؟
پاشو بیا سرخاکم دیوونه تنهام...
""""""""""""""""""""
غافل ازینکه پسر همون روز خداحافظیشون خودکشی کرده...!!!
بسلامتی کسایی که عشقشون واقعا عشقه.......

نوشته شده در یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:,ساعت 20:36 توسط m!$$ KoUrD| |


Power By: LoxBlog.Com